وقتی که نیستی من و قلبم هر دو تیر می کشیم ! می نویسم تا بلکه نوشتن بغض های گلویم را کنار زند می نویسم تا شاید رهایی یابم از ظلمت و تنهایی خود می نویسم خودم تنها در این بالا منم من عاشق رسوا والهُ شیدا می نویسم خسته و تنها می نویسم از همه دنیا می نویسم تا بدانی بی تو ماندم در تنهایی
ای سر چشمه ی محبت
ای عشق واقعی
چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است
چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود
بگزار نامت را تکرار کنم نامت زیباست دلنشین است
چه داشته ای که اینگونه مرا تلسم کرده ای
من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی
تو هوای دلم را با طراوت کردی
زمانی که با تو هستم به آسمان به بیکران برواز میکنم
پس بدان دوستت دارم گرچه پایان راه را نمیدانم
Design By : Pichak |